تا حالا شده یک روز بدون دلیل خاصی روز خوبی براتون باشه !
بعضی روزها ، اساسا روزهای خوبی اند ؛
از صبح که بیدار می شیم حال خوبی داریم ؛
صبحانه بهمون می چسبه ،
دمای هوا به نظر اندازه میاد ،
ناهار دلچسبه ،
مردم کوچه و بازار یک جورایی مهربون و دلنشین اند !
چرا ؟
آیا شب رو خوب خوابیدیم ؟
آیا حساب بانکی مون زیاد شده ؟
آیا ...؟
این گونه روزها بهترین روزهای زندگی اند و بهترین مجال برای پراکندن شادی و عشق به پیرامون مون ؛
یک فرصت خوب تا حال جهان رو خوب کنیم .
سهراب نیستم و پدرم تهمتن نبود . اما زخمی در پهلو دارم . زخمی که به دشنه ای تیز ، پدر ، برایم به یادگار گذاشته است . هزار سال است که از زخم پهلوی من خون می چکد و من نوشدارو ندارم .
پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو برابر هیچ کیکاووسی ، گردن کج نکنم و گفته است که زخم در پهلو و تیر در گرده ، خوش تر تا طلب نوشدارو از ناکسان و کسان ، زیرا درد است که مرد می زاید و زخم است که انسان می آفریند .
پدرم گفته است :
- قدر هر آدمی به عمق زخم های اوست . پس زخم هایت را گرامی دار . زخم های کوچک را نوشدارویی اندک بس است ، تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد ، و هیچ نوشدارویی ، شگفت تر از عشق نیست . و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست . او که نامش خداوند است...
عرفان نظرآهاری
بخشی از روایت " پدر علیه السلام"
از کتاب " من هشتمین آن هفت نفرم "
"ذهن انسان بطور زیستی تمایل به بی خردی دارد "
چقدر به خوراک ذهنی خود اهمیت می دهیم ؟
آیا زباله های دیداری و شنیداری و فکری پیرامون خود را می شناسیم ؟
انسان موفق و خوشبخت کسی است که هر روز یک پرسش از خود کند و در پایان روز بتواند پاسخی برای پرسش خود بیابد .